- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه شب بود آن که از ما برشکستی کزان شب باز در در وصل بستی
2 چه رسوا کردی اندر شهر ما را شدی در پردهی عصمت نشستی
3 رقیبان گرچه مانع میشوندت نگویم نیستی معذور هستی
4 ولی گه گه ز روی مهربانی کم آخر زان که پیغامی فرستی
5 غرضخواهان زبان در من کشیدند گناهم عاشقی بودهست و مستی
6 ز من برگشتی از بهر رقیبان به رغم دوستان دشمن پرستی
7 نزاری از رقیبان چند نالی کم خود گیر از دشمن برستی