-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عجب که بی تو شبی عاشقان بیاسایند که طالبان حرم ره شبانه پیمایند
2 مبارزان جهان گرچه سخت بازویند به پیش پنجه آهن زعهده برنایند
3 نشان عاشق شیدا چه پرسی آن باشد که در میانه شهرش بخلق بنمایند
4 کبوتران حرم سایرند و ما ثابت که عاشقان تو مرغان رشته برپایند
5 بچشم و غمزه خوبان چه خاصیت دادند که دل زآهن و فولاد و سنگ بربایند
6 بس است ناخن مخضوب مهوشان بگواه چه حاجتست که دستم بخون بیالایند
7 زما بغیر جهالت بعمر سر نزده مگر بهمت پیران بما ببخشایند
8 گر از حرم سوی دیرم همی بری آیم مرید صادق آن میکند که فرمایند
9 باین امید برآیند ماه و خور زسپهر که رخ بخاک در آستان تو سایند
10 بعهد لیلی و مجنون کمال نیست اگر زحسن و عشق من و تو بر او بیفزایند
11 به بسته اند در خیر زاهدان در شهر در سرای مغانرا مگر که بگشایند
12 بخاک درگه حیدر گریز آشفته که نوح و آدم در سایه اش بیاسایند