1 با ناله نای غلغل می چه خوشست با غلغل باده نالی نی چه خوشست
2 کردن مستی بهانه و شکوه زیاد پس گریه بهای های هیهی چه خوشست
1 گیرم که بر آن عارض گلگون نگرد کس محرومی حسرت نگران چو نگرد کس
2 بس کن ستم ای ترک جفا پیشه مبادا غافل کشد آهی و بگردون نگرد کس
1 نگیرد دل قرار از تاب تب بیمار هجران را مگر آن دم که بیند روی جانان و دهد جان را
2 نبودش جا به غیر از دامن یعقوب و حیرانم که یوسف چون کشید آزار چاه و رنج زندان را
1 صبح شد ساقی بشو از دیده خواب می بده واکرد گل بند نقاب
2 جنت نقد است ساقی می بیار فصل گل دور قدح عهد شباب