- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است وین چه دردی است که سرمایه درمان من است
2 زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان، با هم آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است؟
3 میدهم جان و به صد جان، ندهم یک ذره خاک پای تو که سر چشمه حیوان من است
4 رسم عشاق وفا خوی بتان، بد عهدی است این حکایت نه به عهد تو و دوران من است
5 بر دل پاک تو حاشا نبود، خاشاکی خارو خاشاک جفایت، گل و ریحان من است
6 دل محزونم از و، یوسف جان را میجست زیر لب گفت، که در چاه ز نخدان من است
7 گره موی تو بندی است که بر پای دل است برقع روی تو، باری است که بر جان من است
8 شیخ میگویدم از دست مده سلمان دل دل من شیخ برانی که به فرمان من است
9 دل من پیرو عشق است و من اندر پی دل عشق، سلطان دل و دل شده سلطان من است