- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه ننگ است که بر روی چو ماه آوردی وین چه رنگ است که از خط سیاه آوردی
2 دیرگه بود که از مشک رخت خالی داشت لیکن این عنبر گلپوش به گاه آوردی
3 بر گل عارض تو مهر دلم خود بس نیست که شفیعی دگر از مهر گیاه آوردی
4 روی چون توبه و ایمانت جهان روشن داشت گردش از بوالعجبی کفر و گناه آوردی
5 دعوی حسن تو ثابت شد و محتاج نبود کز پی شاهد بس خط گواه آوردی
6 در شب زلف تو بیچاره دلم گمره بود از رخ همچو مهش باز به راه آوردی
7 نیشکر را کمر از چنبر زرین بستی خرمن سیم مه از بند کلاه آوردی
8 رخ تو باغ بهار است که نوباوه او پیش بزم ملک ملک پناه آوردی
9 از گل و سنبل و شمشاد و بنفشه به صبوح دسته بستی و سوی مجلس شاه آوردی