چه اعتبار بسرو است از آشفتهٔ شیرازی غزل 1039

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

چه اعتبار بسرو است چون تو در چمنی

1 چه اعتبار بسرو است چون تو در چمنی چه احتیاج بشمع است چون در انجمنی

2 تو را که مشگ زمو نافه نافه میریزد خطاست آنکه بگویند آهوی ختنی

3 بسحر چشم فسونگر عدوی زهادی بچین زلف چلیپا بلای برهمنی

4 بغیر گل نسزد جامعه دگر به تنت که سرو سیم تن و ارغوان گل بدنی

5 تبسم لب تو غنچه را خموشی داد که دید نیست به پیش لب تواش دهنی

6 تو ای نسیم صبا گر زمصر میآئی مرا بیار زیوسف شمیم پیرهنی

7 بیاد طلعت لیلا و داغ مجنون است اگر که لاله زند سر بدامن دمنی

8 شهیر در همه شهری بدلبری ایشوخ ولی چه سود که بد عهد ترک دلشکنی

9 سزد که بخت نوی بخشدت بکسوت عمر حسام سلطنه را چونکه بنده کهنی

10 شهی که ملک سلیمان بزیر خاتم اوست ولی بخاتم او ره نبرده اهرمنی

11 بزلف و چشم نه او فتنه میکند تنها که تو بشعرتر آشفته فتنه زمنی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر