چه سود گریه خون چشم اشکبار مرا از جامی غزل 56

چه سود گریه خون چشم اشکبار مرا

1 چه سود گریه خون چشم اشکبار مرا چو نیست هیچ اثر گریه های زار مرا

2 به رهگذار چو خاکم فتاد هان ای بخت بدین طرف برسان نازنین سوار مرا

3 نمی برم ز غم این بار جان برای خدای خبر برید ز من یار غمگسار مرا

4 گهی که خاک شوم قالبم به باد دهید بود که جانب کویش برد غبار مرا

5 ببین خرابیم از عشق ای که داری یاد به عهد عافیت آسوده روزگار مرا

6 به پیش زخم خدنگ تو ذکر مرهم رفت ز تیر سخت تر آمد دل فگار مرا

7 میار باده که جامی خمار خود بشکن که جز شراب لبت نشکند خمار مرا

عکس نوشته
کامنت
comment