-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما که بردیم بسر مرحله مهر و وفا را از چه ای عشق رعایت نکنی خدمت ما را
2 هر که سودای تو دارد سر خود گو نبخارد سپر از دیده کنند اهل وفا تیر جفا را
3 ای گروهی که ندارید بدل درد محبت در قیامت چه بگوئید چو خوانند شما را
4 بقمار غم عشق تو دهم نقد دل و دین پاک بازان تو بازند چنین نرد وفا را
5 دلم از چشم تو دارد بجهان چشم عنایت وه که بیمار طلب کرده زبیمار دوا را
6 دردمند شمرد راحت جان رنج محبت تاج سر می شمرد عاشق تو تیغ بلا را
7 دل مجروح من از باد صبا داشت شکایت زانکه در زلف تو ره نیست بجز باد صبا را
8 گر خلد خار بپایش بسر آید بتکاپو طالب کعبه شناسد بطلب کی سر و پا را
9 جای در کعبه دل از چه دهی نقش بتان را هان مکدر چکنی آینه صنع خدا را
10 نبری ره بطریقت نروی سوی حقیقت اگر ایشیخ متابع شده ی نفس و هوا را
11 مهر آشفته فزون گشت چو سرزد خط سبزش اندرین سبزه ببین خاصیت مهر و گیا را