زنگ دویی ز آینه دل زدوده‌ایم از اسیری لاهیجی غزل 356

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

زنگ دویی ز آینه دل زدوده‌ایم

1 زنگ دویی ز آینه دل زدوده‌ایم تا حسن جان‌فزای تو با تو نموده‌ایم

2 همچو کلیم تا که به طور دل آمدیم انی اناالله از همه عالم شنوده‌ایم

3 در گلشن وصال چو شاهان به عیش و ناز دایم حریف شاهد و پیمانه بوده‌ایم

4 بگذار ای رقیب مرا با جفای دوست ما یار خود به جور و وفا آزموده‌ایم

5 گفتم که عشق ما به تو هردم فزون چراست گفتا از آنکه ما به ملاحت فزوده‌ایم

6 گفتم به دیر و کعبه چرا روی کرده‌اند گفتا از آنکه ما همه جا رو نموده‌ایم

7 گفتم که پیر میکده این در چه بسته؟ گفتا اسیریا که درآ در گشوده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment