- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری جان در غم عشق تو بدادیم به زاری
2 دل در غم عشق تو نهادیم نه بر عمر زیرا که مقیم است غم و عمر گذاری
3 تا چند بگریم من و تا چند بنالم از شوق گل روی تو چون ابر بهاری؟
4 من ذره ناچیز و تو خورشید دلفروز صد مهر مرا هست و تو یک ذره نداری
5 فریاد ز زلف تو که صد بار به روزی در روز سفیدم بنماید، شب تاری
6 من چون به سر آرم صنما بی تو که هر شب؟ خوابم بری از چشم و خیالم بگذاری
7 جان مهر لبش دارد و شرطست که جان را سلمان به همان مهر به جانان بسپاری