افتاده‌ایم سخت از ملک‌الشعرا بهار قصیده 159

ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

افتاده‌ایم سخت به دام

1 افتاده‌ایم سخت به دام در جنگ این گروه لئام

2 قومی ندیده سفرهٔ باب جمعی ندیده چهرهٔ مام

3 یک‌سر ز جهل‌، دشمن‌علم جمله به طبع‌، خصم کرام

4 ما صاحب ستور ولیک در چنگ این گروه‌، زمام

5 در فضل‌، ناتمام ولی در بددلی و جهل‌، تمام

6 کرده بسی حرام‌، حلال کرده بسی حلال‌، حرام

7 بگریخته به مذهب دیو از مذهب رسول و امام

8 خصم انام و دشمن ملک منفور ملک و خیل انام

9 دارند ازو طمع‌، زر و مال بر هرکه می‌کنند سلام

10 بنشسته بر بساط طرب از شام تا سپیدهٔ بام

11 تا شام‌، غرق حیلهٔ روز تا روز، مست جرعهٔ شام

12 روز آشنای مکر و حیل شب آشنای شرب مدام

13 بسته ز کید و مکر و فریب همچون زنان به روی‌، پنام

14 نه دستیار عز و شرف نه پای‌بند شهرت و نام

15 جمعی فضول و منکر فضل برخی عوام و خصم عوام

16 لرزنده از خیانت و خوف پیش بروز شورش عام

17 هرگز به حق نکرده قعود هرگز به حق نکرده قیام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر