به لب داغ چو با خنده به مرهم از عرفی شیرازی غزل 510

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم

1 به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم طعن شادی به دل سوخته از غم زده ایم

2 دل به رسوایی ما خوش مکن ای عشق که ما طبل ناموس تو بر بام دو عالم زده ایم

3 بزم مقصود بچینید کز آشوب جنون صد ره این بزم فروچیده و برهم زده ایم

4 برو ای غیر که خاموش لبان می دانند که بر این رشته گره بهر که محکم زده ایم

5 مژده ای زخم که ناموس کلیدش گم کرد قفل الماس که ما بر در مرهم زده ایم

6 عرفی از بادهٔ غم نشإ ی شادی مطلب این نه جامی است که در انجمن جم زده ایم

عکس نوشته
کامنت
comment