- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم طعن شادی به دل سوخته از غم زده ایم
2 دل به رسوایی ما خوش مکن ای عشق که ما طبل ناموس تو بر بام دو عالم زده ایم
3 بزم مقصود بچینید کز آشوب جنون صد ره این بزم فروچیده و برهم زده ایم
4 برو ای غیر که خاموش لبان می دانند که بر این رشته گره بهر که محکم زده ایم
5 مژده ای زخم که ناموس کلیدش گم کرد قفل الماس که ما بر در مرهم زده ایم
6 عرفی از بادهٔ غم نشإ ی شادی مطلب این نه جامی است که در انجمن جم زده ایم