بسیار در فراق تو زنهارها از جهان ملک خاتون غزل 1084

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بسیار در فراق تو زنهارها زدیم

1 بسیار در فراق تو زنهارها زدیم فریاد عاشقانه به بازارها زدیم

2 همچون گل رخت بنظر در نیامدم بسیارها تفرّج گلزارها زدیم

3 دستم به قدّ سرو روانت نمی رسد بسیار دست بر سر دیوارها زدیم

4 تدبیر راه وصل تو کردن نمی توان عمری در این معامله آن جارها زدیم

5 شبهای تار در غم هجرانت ای صنم بر مردمک ز شوق تو مسمارها زدیم

6 چون چنگ در خروشم و چون نی ز ناله زار در راه عشق روی تو اسرارها زدیم

7 بر روی ما دری نگشادی ز راه وصل سر همچو حلقه بر در تو بارها زدیم

8 در راه وصل اگرچه مغیلان به راه بود ما آتشی ز آه در آن خارها زدیم

9 مسکین دلم ز بار غمت در جهان بسوخت خونابها زدیده بدان بارها زدیم

10 گفتم که نار دل بنشانم به آب اشک ننشست و از فراق تو زنهارها زدیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر