-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما سالها مجاور میخانه بودهایم روز و شبان به خاک درش جبهه سودهایم
2 با رخش صبر وادی لا را سپردهایم اندر فضای منزل الّا غنودهایم
3 پا از گلیم کثرت دنیا کشیدهایم خود تکیه ما به بالش وحدت نمودهایم
4 با صیقل ریاضت از آیینه ضمیر گرد خودی و زنگ دوئی را زدودهایم
5 زاهد برو که نغمه منصوری از ازل ما بر فراز دار فنا خوش سرودهایم
6 بهر قبول خاطر خاصان بزم دوست کاهیدهایم از تن و بر جان فزودهایم
7 نادیدههای چند ز دلدار دیدهایم نشنیدههای چند ز جانان شنودهایم
8 تا رخت جان به سایه سروی کشیدهایم صد جوی خون ز دیده به دامن گشودهایم
9 گوی سعادت از سر میدان معرفت وحدت به صولجان ریاضت ربودهایم