- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما رند و عاشقیم و نظرباز و می پرست بر ما حرام جز می و معشوق هر چه هست
2 زاهد کشید بر صف خمهای باده سنگ یا رب مباد بر صف این پردلان شکست
3 در انتظار روی تو بودم نشسته دوش تا وقت صبح آیینه جام می به دست
4 پنداشتم که لمعه نور جمال توست از هر طرف ستاره درخشید و برق جست
5 عالیتر است همت رندان ز شیخ شهر آری بود بسی به جهان زین بلند و پست
6 ما را چه طاقت تو که بر کوه سنگ تافت یک پرتو از جمال تو دیگر کمر نبست
7 جامی که داشت باده پرستی همیشه کار پیمان شکست و باز پی کار خود نشست