- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما نه آن قومیم کز بار کسی گردن کشیم ور خسی در راه ما خاری نهد دامن کشیم
2 می کشیم از تیر خوبان دردی درد آن چنان کز کف روشن جبینان باده روشن کشیم
3 توسن کین هر که انگیزد به قصد جان ما ما ز مهرش نقد جان زیر سم توسن کشیم
4 هر که خواهد بهر ما دوزد ز محنت خلعتی ریسمان از رشته جانهاش در سوزن کشیم
5 نیستیم اصحاب عشرت تا چو سبزه هر صباح مفرش دیبای زنگاری سوی گلشن کشیم
6 چون شب سنجابگون آید ته پهلوی خویش بستر سنجابی از خاکستر گلخن کشیم
7 دوستان از سرکشی با ما اگر دشمن شوند جامی آن بهتر که ما سر در ره دشمن کشیم