نمیکشیم سر از آستان خانه از هلالی جغتایی غزل 340

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

نمیکشیم سر از آستان خانه تو

1 نمیکشیم سر از آستان خانه تو کجا رویم؟ سر ما و آستانه تو

2 ترا بهانه چه حاجت برای کشتن من؟ مکن، مکن، که مرا میکشد بهانه تو

3 ترحمی بکن، ای پادشاه کشور حسن که غیر ظلم و ستم نیست در زمانه تو

4 از آن سمند تو برمیجهد گه جولان که رقص میکند از ذوق تازیانه تو

5 سفید گشت مرا استخوان و خوشحالم بدان امید که روزی شود نشانه تو

6 شب از فسانه بروز آورند و این عجبست که روز خود بشب آرم من از فسانه تو

7 هلالی، از غم جانسوز عشق آه مکش که سوخت جان من از آه عاشقانه تو

عکس نوشته
کامنت
comment