-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نمیکشیم سر از آستان خانه تو کجا رویم؟ سر ما و آستانه تو
2 ترا بهانه چه حاجت برای کشتن من؟ مکن، مکن، که مرا میکشد بهانه تو
3 ترحمی بکن، ای پادشاه کشور حسن که غیر ظلم و ستم نیست در زمانه تو
4 از آن سمند تو برمیجهد گه جولان که رقص میکند از ذوق تازیانه تو
5 سفید گشت مرا استخوان و خوشحالم بدان امید که روزی شود نشانه تو
6 شب از فسانه بروز آورند و این عجبست که روز خود بشب آرم من از فسانه تو
7 هلالی، از غم جانسوز عشق آه مکش که سوخت جان من از آه عاشقانه تو