1 ماییم و دل تنگ تر از حلقه «میم » در زیر جفا و جور چون نقطه «جیم »
2 حاشا که چو «بی » کناره جوید ز بلا چون «لام الف » ار شود سراپا به دو نیم
1 چون سوی اینان لئیمی پی برد لقمه ای چند از طعام وی خورد
2 چون بخواند سفله دیگر مرا سویش آن لذت شود رهبر مرا
1 چون سلامان را شد اسباب جمال از بلاغت جمع در حد کمال
2 سرو نازش تازگی را سر گرفت باغ لطفش رونق دیگر گرفت
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام