- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم عمر گذشت و هنوز معتکف این دریم
2 زنده ز سوز دلیم در شب هجران چو شمع بین که چسان زندگی بی تو به سر می بریم
3 گر تو بخواهی به چشم در نظر آریم جان ور تو بگونی روان از سر آن بگذریم
4 بار به ما سرست منزلش آن خاک پای چونکه به منزل رسیم بار فرود آوریم
5 دیده چو دید آفتاب دره نیارد به چشم ما که ترا دیده ایم بیش به خود ننگریم
6 گرچه درخت مراد هست به غایت بلند بر تو چو یا بیم دست هر یک از آن برخوریم
7 در مرض عشق ما گفت که چونی کمال از قبل درد تو شکر که هم خوشتریم