1 مائیم و دلی ز دست رفته در پای فتاده، پست رفته
2 در کوی تو پارسا رسیده وز پیش تو بت پرست رفته
3 ز افتاده دل منت چه خیزد قلبی به هزار دست رفته؟
4 مائیم ز دست دل در این کوی هشیار رسیده، مست رفته
5 امید قرار نیست شاهی از صبر دلی که هست رفته
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زلف تو در کمند جنون میکشد مرا خوشخوش به کوی عشق درون میکشد مرا
2 هرجا که میگریزم از این فتنه، ناگهان عشقت عنان گرفته برون میکشد مرا
1 ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم آشفته دل ز فتنه زلفت، دماغ هم
2 یکشب، ز چهره مجلس ما را فروغ ده تا شمع گوشه ای بنشیند، چراغ هم
1 خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت چه خون که در جگر نافه های چین انداخت
2 دلم که داشت تمنای خاکبوس درت بعاقبت سخن خویش بر زمین انداخت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به