- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوزیم تا برفروزی روی آتشناک را ساز آتش گیره ی آن شعله این خاشاک را
2 از شکاف غنچه پنداری نمایان گشت گل گر ز چاک پهلویم بینی دل صد چاک را
3 گردسان خیزد زمین زان رو که در وقت خرام جان دهد رفتار چون آب حیاتت خاک را
4 حاجب قصرت گرم راند عجب نبود که نیست رسم ماندن پیش شه دیوانه بی باک را
5 ساقیا از محنت دوران ضمیرم تیره گشت باده تا صیقل دهم آئینه ادراک را
6 چون گدای دیر می نوشد بود صد گونه رشک از سفال کهنه ای او ساغر افلاک را
7 گر نه مقصودش می گلرنگ باشد دست صنع خوشه های لعل یاقوت از چه بندد تاک را
8 بنده پیر خراباتم که جام جود او سوزد از یک برق می صد خرمن امساک را
9 فانیا کار جهان جز غم نباشد باده نوش لحظهای گر شاد خواهی خاطر غمناک را