1 از عشق بسینه شعله ای افروزیم از اشک بدیده موجه ای اندوزیم
2 شاید که ازین گرد بطالت شوییم باشد که از آن پرده ی غفلت سوزیم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زنده بی عشق کسی در همه ی عالم نیست وانکه بی عشق بماند نفسی آدم نیست
2 تا چه باشد بسر پیر خرابات که من بیکی جرعه می اندیشه ام از عالم نیست
1 نام تو کلید بستگیها یاد تو دوای خستگیها
2 دل میشکند شکنج زلفت ای مرهم دلشکستگیها
1 جز بجان کس نشناسد صفت جانان را هم بجانان بنگر تا بشناسی جان را
2 نیست هستی بجز از هستی و هستی همه اوست خواجه بیهوده بخود می نهد این بهتان را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **