ما به بوی زلف یار مهربان از همام تبریزی غزل 150

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

ما به بوی زلف یار مهربان آسوده‌ایم

1 ما به بوی زلف یار مهربان آسوده‌ایم گر نباشد مشک و عنبر در جهان آسوده‌ایم

2 چون به خلوت با خیالش عشق بازی می‌کنیم از گلستان فارغیم از بوستان آسوده‌ایم

3 تا خیال قامتش در دیدهٔ گریان ماست گر نروید سرو بر آب روان آسوده‌ایم

4 ما که آسایش برای جان خود می‌خواستیم چون به ترک جان بگفتیم این زمان آسوده‌ایم

5 دوش ناگه یار بی اغیار بر ما برگذشت آن تصور می‌کنیم و همچنان آسوده‌ایم

6 همچو شاهان بر کنار ماه‌رویان بر حریر ما گدایان دوش خوش بر آستان آسوده‌ایم

7 فارغیم از نغمهٔ بلبل که شب‌ها تا سحر در میان کویش از بانگ سگان آسوده‌ایم

8 در میان عاشقان وصف لبش گویند و بس کز صفت‌های بهشت جاودان آسوده‌ایم

9 یک نفس از ذکر او خالی نمی‌باشد همام لاجرم ز انفاس آن شیرین زبان آسوده‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment