- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنها نشین گوشهٔ غمخانهٔ خودیم گنج غمیم و در دل ویرانهٔ خودیم
2 لب تر نکرده ایم ز جام و سبوی کس جاوید مست جرعه و پیمانهٔ خودیم
3 با غم نشسته ایم به تدبیر عقل خویش ما آشنا به دشمن و بیگانهٔ خودیم
4 بس در گشوده ایم، چه دشمن، چه دوست را ما قفل بی گشاد در خانهٔ خودیم
5 شیرین نکرده ایم لب از گفت و گوی کس لب ها به زهر شستهٔ افسانهٔ خودیم
6 گاهی فریب توبه و گاهی فساد زرق بازیچهٔ طبیعت طفلانهٔ خودیم
7 غیرت روا نداشت که برقع برافکنیم تا جمله بنگرند که جانانهٔ خودیم
8 عرفی برو، تهیهٔ افسون مکن که ما صید فریب دام خود و دانهٔ خودیم