- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما مرید پیر دیر و ساکن میخانهایم همدم دُردیکشان و ساغر و پیمانهایم
2 تا می صاف است و وصل یار و کنج میکده بینیاز از خانقاه و کعبه و بتخانهایم
3 تا از روی شمع رخسار تجلی تاب دوست هر نفس در آتشی افتاده چون پروانهایم
4 مرغ لاهوتیم و آزاد از همه کون و مکان فارغ از سجاده و تسبیح و دام و دانهایم
5 باده دردانه است و دریا خانه خمار ما چون صدف در قعر دریا طالب دردانهایم
6 هرکسی در عاشقی افسانهای گویند و ما ایمن از گفت و شنود و قصه و افسانهایم
7 ذرهوار از هستی خود گشته بینام و نشان در هوای مهر خورشید رخ جانانهایم
8 با قبای کهنه فقر و کلاه مفلسی فارغالبال از لباس و افسر شاهانهایم
9 نیست ای دلبر نسیمی را سر و سودای عقل تا سر زلف تو زنجیر است، ما دیوانهایم