ما مرید پیر دیر و ساکن از عمادالدین نسیمی غزل 198

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

ما مرید پیر دیر و ساکن میخانه‌ایم

1 ما مرید پیر دیر و ساکن میخانه‌ایم همدم دُردی‌کشان و ساغر و پیمانه‌ایم

2 تا می صاف است و وصل یار و کنج میکده بی‌نیاز از خانقاه و کعبه و بتخانه‌ایم

3 تا از روی شمع رخسار تجلی تاب دوست هر نفس در آتشی افتاده چون پروانه‌ایم

4 مرغ لاهوتیم و آزاد از همه کون و مکان فارغ از سجاده و تسبیح و دام و دانه‌ایم

5 باده دردانه است و دریا خانه خمار ما چون صدف در قعر دریا طالب دردانه‌ایم

6 هرکسی در عاشقی افسانه‌ای گویند و ما ایمن از گفت و شنود و قصه و افسانه‌ایم

7 ذره‌وار از هستی خود گشته بی‌نام و نشان در هوای مهر خورشید رخ جانانه‌ایم

8 با قبای کهنه فقر و کلاه مفلسی فارغ‌البال از لباس و افسر شاهانه‌ایم

9 نیست ای دلبر نسیمی را سر و سودای عقل تا سر زلف تو زنجیر است، ما دیوانه‌ایم

عکس نوشته
کامنت
comment