سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی
سلیم تهرانی

رفت آن شمع و ز حسرت شد لب از سلیم تهرانی غزل 743

غزل 743 ام از 1122 غزلیات

رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک

1 رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک برگ گل شد در چمن همچون پر پروانه خشک

2 از وصال او مرا آبی به روی کار بود پنجه ام بی زلف او شد همچو دست شانه خشک

3 صد شکایت در دل، اما لب ندارد زان خبر در درون خانه سیل و آستان خانه خشک

4 گریه از جوش و خروش آسیا آید مرا حیرتی دارم که چون گردیده چشم دانه خشک

5 از تغافل های ابر نوبهاری در چمن غنچه شد همچون دماغ بلبل دیوانه خشک

6 کی توانم برگرفتن یک قدم از جای خویش؟ چون خم می پای من گردیده در میخانه خشک

7 یک دم از آوارگی ایام نگذارد سلیم تا چو آیینه کنم آب و عرق در خانه خشک

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک

شاعر شعر رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک چه کسی است ؟

شاعر شعر رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک سلیم تهرانی می باشد.

شعر رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک چیست ؟

قالب شعر رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک غزل است

مضمون اصلی شعر رفت آن شمع و ز حسرت شد لب پیمانه خشک چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر