رفت یک روز از شیخ محمود شبستری سعادت نامه 11

شیخ محمود شبستری

آثار شیخ محمود شبستری

شیخ محمود شبستری

رفت یک روز ابلهی نادان

1 رفت یک روز ابلهی نادان پیش خواجه محمد کُجُجان

2 گفت ای خواجه هر چه هست منم راست بشنو قبول کن سخنم

3 خواجه گفتا که آفتاب گواه می​نخواهد به روشنی ز افواه

4 نور خورشید خود گواه خود است هم تو بشنو که داده را ستده​ست

5 بس جواب لطیف روشن داد درج آن بزرگ عالی باد

6 همه الفاظ وی از این سان است همچو خورشید و مه دُرفشان است

7 راستی هست معدن دل و جان همگی خاک تودۀ کججان

8 مرد توحید خود نگوید من گرچه باشد چو جرم خور روشن

9 اهل توحید را سخن نبود که سخن، بی نشان من نبود

10 من و او عین شرک و تقلید است چه مناسب به اهل توحید است

11 نور و ظلمت به هم نگردد جمع باد صرصر فرو نشاند شمع

12 راه توحید در قدم زدن است قعر دریا چه جای دم زدن است

13 بی رضا و توکل و تجرید کی توان کرد دعوی توحید

14 سخن وحدت آنگه از عامی زان چه خیزد بجز که بدنامی

عکس نوشته
کامنت
comment