جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

چشم تا بر آفتاب عارضت از جویای تبریزی غزل 810

غزل 810 ام از 1266 غزلیات

چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم

1 چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم همچو شبنم خویش را محو تماشا می کنیم

2 ما قناعت پیشگان چون شمع شبهای فراق یک گل داغ تو در کار سراپا می کنیم

3 در هوایت گشته این از بس سراپا آرزو جای خود را در حریم خاص دلها می کنیم

4 قطره های خون بجای نکته ریزد خامه ام نامه را از بسکه دردآلود انشا می کنیم

5 سودها بر خورد ما را در ره رفتن ز خویش صد فلاطون را به یک دیوانه سودا می کنیم

6 بسکه می دزدیم امشب از حیا زان رو نگاه تا سحرگه داغ دل را چشم بینا می کنیم

7 شد دل ما پای تا سر غنچه سان جویا دهان بوسه ها زان لعل لب از بس تمنا می کنیم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم

شاعر شعر چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم چه کسی است ؟

شاعر شعر چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم جویای تبریزی می باشد.

شعر چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم چیست ؟

قالب شعر چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم غزل است

مضمون اصلی شعر چشم تا بر آفتاب عارضت وا می کنیم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر