1 آن کز پی وصل او بجان میپویم او با من و من جمله جهان میجویم
2 نی نی که من اویم او من اما- من و او از تنگ مجالی سخن میگویم
1 حبذا دارالحدیثی کز معالی و شرف زیبد ار دارد بمهر و مه شرف
2 بسکه در شاهوار از بحر طبع مصطفی جمع شد دروی ز گوهر پر بر آمد چون صدف
1 ساقی الاصحاب مائا بارقا کالنار هات لا تدافعنی و سافحنی به واذکر ولات
2 ای برخ مانند آتش وی بلب آب حیات کشتئی میران ز دریای غم ار خواهی نجات
1 فلک با ما سر یاری ندارد بجز میل دلا زاری ندارد
2 ز پهلوی من این گردون بیمهر جز آهنگ جگر خواری ندارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به