1 خشت خرد به روزنه قال می زنیم در سومنات عشق، دم از حال می زنیم
2 کوتاهتر، ز تار نگاه تغافل است از بس گره به رشتهٔ آمال می زنیم
3 از لب گذشته است چو گل موج خون دل بازپچه خنده بر رخ اطفال می زنیم
4 جز داغ عشق، آیت دیگر نشان نداد جز داغ عشق، آیت دیگر نشان نداد
5 گلگون به چشم بوالهوسان جلوه می کند از بس تپانچه بر رخ اقبال می زنیم
6 این سایهٔ بلند ز سرو ریاض کیست؟ عمری درین هواست پر و بال می زنیم
7 ریحان ماست خنجر و تیغ و سنان حزین خود را به قلب غمزهٔ قتّال می زنیم