خسته دلی بسته دل در از جهان ملک خاتون غزل 751

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

خسته دلی بسته دل در سر زلفین یار

1 خسته دلی بسته دل در سر زلفین یار طاقت صبرش نماند داد ز دست اختیار

2 دل ستدی ای صنم قصد به جان کرده ای گرچه نباشد مرا در غم عشق تو کار

3 دیده ی بی خواب من دل به سر عشق کرد از سر نامردمی کرد به جان زینهار

4 گر ز منت عار هست ای بت دلخواه من با غم عشق رخت هست مرا افتخار

5 گوی دل من هنوز خسته ز چوگان تست زآنکه به میدان شوق نیست چو تو شهسوار

6 سرو سمن بوی من با دل مسکین چه کرد چون بستد دل ز من داد به دست چنار

7 تازه دلی داشتم چون گل رخسار دوست بین که چه پژمرده شد از غم آن روزگار

8 دولت وصلت به من بی سر و پا کی رسد کار به بخت اوفتاد تا که بود بختیار

9 هست به سوی جهان همّت صاحبدلان زآنکه ز نسل شهان هست جهان یادگار

عکس نوشته
کامنت
comment