ما ز ازل رند و مست و باده‌پرستیم از آشفتهٔ شیرازی غزل 724

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ما ز ازل رند و مست و باده‌پرستیم

1 ما ز ازل رند و مست و باده‌پرستیم بر در میخانه الست بنشستیم

2 سبحه و زنار را کمند بریدیم توبه و پیمانه را به هم بشکستیم

3 مغبچگان می به کف زمزمه گویند مژده که ما ماه آفتاب به دستیم

4 سلسله زلف یار تا که کشیدیم قید علایق ز این و آن بگسستیم

5 زآتش مستی بسوخت خرمن هستی دوست به دست آمد و ز خویش برستیم

6 مطرب مجلش مکش نوا که خرابیم ساقی مهوش مده شراب که مستیم

7 این خوشم آمد ز قدسیان که بگفتند عرش سریریم لیک پیش تو پستیم

8 عاشق تو شبنم است و عشق تو خورشید تهمت بی‌جا به ما مبند که هستیم

9 زلف تو آشفته را کمند جنون شد تا که نگویند ما ز بند تو جستیم

10 شاهد بزم ازل خطیب سلونی آنکه به عهد ارادتش ز الستیم

11 گرچه برآمد هزار دست به دستان عهد به جز دست کردگار نبستیم

عکس نوشته
کامنت
comment