- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را دگری جز سگ او یار نباشد او را اگر از یاری ما عار نباشد
2 چندان ستمم از تو خوش آید که چو پرسند از ضعف مرا قوت گفتار نباشد
3 میلت به پرستاری کس نیست، وگرنه کس نیست که از درد تو بیمار نباشد
4 فریاد، که در کوی تو از اهل وفا نیست یک نامه که در رخنه ی دیوار نباشد
5 صیاد مرا، دل نکشد جانب گلشن؛ تا ناله ی مرغان گرفتار نباشد
6 کارم شده، احوال من از غیر چه پرسی؟! بگذار بمیرم، بمنت کار نباشد
7 تا چند کنی شکوه ز بیطاقتی آذر؟! خاموش، که همسایه، در آزار نباشد؟!