- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را که جام نبود رنجیم کی ز سنگی آن کس که نام دارد گو رنجه شو ز ننگی
2 ز ابنای دهر ما را غیر از ستم طمع نیست دیوانهایم و سرخوش از کودکان به سنگی
3 در بوستان چو مزکوم در گلستان چو اعمی ماندیم روزگاری فارغ ز بو و رنگی
4 از ره فتادگانیم تا صبح سر بر آرد ای آسمان شتابی ای کاروان درنگی
5 صید توام من ای شوخ از این و آن چه خواهی هرسو به امتحانی ضایع مکن خدنگی
6 زین پس نشاط یک چند آسوده میتوان بود کس را بمانه صلحی ما را به کس نه جنگی