ما را که جام نبود رنجیم از نشاط اصفهانی غزل 276

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

ما را که جام نبود رنجیم کی ز سنگی

1 ما را که جام نبود رنجیم کی ز سنگی آن کس که نام دارد گو رنجه شو ز ننگی

2 ز ابنای دهر ما را غیر از ستم طمع نیست دیوانه‌ایم و سرخوش از کودکان به سنگی

3 در بوستان چو مزکوم در گلستان چو اعمی ماندیم روزگاری فارغ ز بو و رنگی

4 از ره فتادگانیم تا صبح سر بر آرد ای آسمان شتابی ای کاروان درنگی

5 صید توام من ای شوخ از این و آن چه خواهی هرسو به امتحانی ضایع مکن خدنگی

6 زین پس نشاط یک چند آسوده می‌توان بود کس را بمانه صلحی ما را به کس نه جنگی

عکس نوشته
کامنت
comment