ما برفتیم و دل آواره از امیر شاهی سبزواری غزل 68

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند

1 ما برفتیم و دل آواره در کویت بماند جان نماند از عشق و در دل حسرت رویت بماند

2 جان در این طوفان غم بر باد شد، لیکن خوشم کز تن خاکی غباری بر سر کویت بماند

3 شمع وار از جمع رندان رفتی و سوزت نرفت همچو گل دامن کشان بگذشتی و بویت بماند

4 ما خود از خاک درت رفتیم، لیکن گاهگاه پرسشی می‌کن دل ما را، که پهلویت بماند

5 از تن شاهی خیالی هم نماند از غم، ولی همچنان در دل خیال قد دلجویت بماند

عکس نوشته
کامنت
comment