-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم جامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیم
2 دیده گریان، سینه سوزان، دل تپان، جان مضطرب شکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم
3 خود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان پیش ما بود آنچه او را از خدا میخواستیم
4 تا شود بیظرفی این ناحریفان آشکار جرعهای زان بادهٔ مردآزما میخواستیم
5 معتکف بوده است در جان آنکه جان جویاش بود همنشین بودست با ما آنکه ما میخواستیم
6 غیرت اغیار در گوش رضی شد پایبند ورنه ما آمادگی را از خدا میخواستیم