1 بردیم به چرخ آه شررناکی را بستیم به پای شعله خاشاکی را
2 با دیده تر، نقش زمین را شستیم دادیم به سیلاب، کف خاکی را
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گیرم فلکت قرین آمال شود چون بحر که از حباب پامال شود
2 هرگاه پدر به طفل کشتی گیرد خود میافتد که طفل خوشحال شود
1 از پریشانی اگر حاصل شود کامم رواست در خم زلفت دلم را شانه محراب دعاست
2 گرچه دست کوتهم بیگانه است از گردنت همتی دارم که با سرو بلندت آشناست
1 خانهام نیمی خراب از گریه نیمی پرگل است همنشینم جغد از یک سو، ز یک سو بلبل است
2 نکتهای تا کرده از سیرابی زلفش رقم از رطوبت خامهام گویی که شاخ سنبل است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **