1 ما راه فغان بر دل ناشاد گرفتیم چون سرمه، سر راه به فریاد گرفتیم
2 ما جوهر خود از نظر خلق نهفتن تعلیم ز آیینه ی فولاد گرفتیم
3 ز آشفتگی طره ی مقصود خبر داد ز آشفتگی طره ی مقصود خبر داد
4 خواهیم به سرچشمه ی مقصود رسیدن از خضر سراغی که نمی داد، گرفتیم
5 بیهوش تریم از همه کس، زان که درین بزم پیمانه ی خود هرکه به ما داد، گرفتیم
6 گر نامه و قاصد نفرستیم عجب نیست این را ز فراموشی او یاد گرفتیم
7 نه دام، سلیم و نه قفس بود به عالم آن روز که ما دامن صیاد گرفتیم