-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما امید از دوست ببریدیم و رفت هجر را بر وصل بگزیدیم و رفت
2 داغ بی یاری و درد بیدلی آن همه بر خود پسندیدیم و رفت
3 شب همه شب گه به پهلو گه به سر گرد کوی دوست گردیدیم و رفت
4 دستبوس دوست بر نامد ز دست پاسبان را پای بوسیدیم و رفت
5 چون ندیدم آب روی خویش را روی خود بر خاک مالیدیم و رفت
6 دولت دیدار چون روزی نشد آن در و دیوار را دیدیم و رفت
7 شد گریبانگیر جامی درد عشق دامن از وی نیز درچیدیم و رفت