1 تا چنگ بر آن سنبل پرتاب زدیم وز چهره به نام تو زر ناب زدیم
2 زنهار خیال را به مهمان به فرست کز آتش دل خانه چشم آب زدیم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا بر سر ولایت خویش آمدست شاه گوئی به اوج در شرف است آفتاب و ماه
2 آن کامکار مشرق و آن شهریار هند آن اختیار دولت و آن افتخار جاه
1 ای یافته از چهره تو حسن کمالی داده است جمالیت خدا و چه جمالی
2 از دیده من عشق تو انگیخته نیلی وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **