ما تو را دلدار خود از جهان ملک خاتون غزل 1081

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ما تو را دلدار خود پنداشتیم

1 ما تو را دلدار خود پنداشتیم وز تو چشم مردمی‌ها داشتیم

2 تخم مهر رویت ای نامهربان سال‌ها در وادی جان کاشتیم

3 هرچه کردی با من از جور و جفا گرچه آن بد بود نیک انگاشتیم

4 تا نهادی دل به مهر دیگران ما امید از لطف تو برداشتیم

5 سال‌ها تا رایت مهر و وفا عاشقانه در جهان افراشتیم

6 چون جفا و جورت از حد درگذشت کار خود را با خدا بگذاشتیم

7 گر به ناحق غمزه‌ات خونم بریخت جانب حق را فرو نگذاشتیم

عکس نوشته
کامنت
comment