- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سخن صریح سراییم، عشق پنهان را به خون دیده طرازیم، لوح دیوان را
2 به دین و دل چه عجب شیخ شهر اگر نازد ندیده یک نظر، آن چشم نامسلمان را
3 نمی شود لب شیرین خاطر آشوبان که نشکنند به داغ دلم، نمکدان را
4 صباح وصل تو کو تا قیامت انگیزم؟ به سینه حشر کنم داغهای پنهان را
5 بود که، نخل خزان دیده ام بهار کند ز فیض گریه کنم سبز، خار مژگان را
6 دمد ز هرکف خاکیش، سنبلستانی خراب کردهٔ آن طرهٔ پریشان را
7 هزار سینه به تار نگه رفو سازد چه غم ز دامن چاک است ماه کنعان را؟
8 شبی نمی شود از شور سیل مژگانم که خون به تن نشود خشک، شاخ مرجان را
9 نشسته ای به گلستان چرا فسرده، حزین ؟ به ناله ای بفزا، شور عندلیبان را