مجد همگر

مجد همگر

مجد همگر
مجد همگر

بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود از مجد همگر غزل 31

غزل 31 ام از 852 غزلیات

بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود

1 بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود به درد عمر شد و ناله مان کسی نشنود

2 نفس برید و دل از مهر همنفس نبرید غنود بخت و دمی یار در برم نغنود

3 نداند آنچه مسلمان که سنگدل پریئی به کافری دل مومین مومنی بر بود

4 به غمزه چشمان بر خون من نبخشاید خدنگ و پیکان بر خون صید کی بخشود

5 ز تاب مهر سراسر تنم چو موی بکاست که در تنش سر موئی ز مهر من نفزود

6 ز باغ وعده وصل رخش گلی نشکفت که خار حادثه رخسار جان من نشخود

7 شکیب بود به امید عمر یکچندم چو گشت مایه عمرم زیان شکیب چه سود

8 به وصل وخلوتم امید داد وبار نداد به ناامیدیم این بار انتظار چه بود

9 به بوسی از لب او راضیم و آن بی رحم به جان و دین و دل از ما نمی شود خشنود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود

شاعر شعر بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود چه کسی است ؟

شاعر شعر بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود مجد همگر می باشد.

شعر بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود چیست ؟

قالب شعر بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود غزل است

مضمون اصلی شعر بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی