در خیل تو گشتیم، بسی از از سلمان ساوجی غزل 348

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی

1 در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی کردیم سوال و نشنیدیم جوابی

2 خوردیم بسی خون و ندیدیم کسی را جز دیده که ما را مددی کرد به آبی

3 من نگذرم از خاک درت خاک من اینجاست ای عمر تو بگذر اگرت هست شتابی

4 در شرح فراقت چه نویسم که نگنجد شرح غم هجران تو در هیچ کتابی

5 در خواب خیال تو هوس دارم و کو خواب ای بخت شبی بخش بدین یکدمه خوابی

6 جان خواست که در لطف به شکل تو بر آید هم رنگی طاوس هوس کرد غرابی

7 دی مدعیی دعوت من که سلمان تا کی ز خرابات چه آید ز خرابی

8 آمد به سرم عشق که مشنو سخن او تو روی به ما کرده‌ای او روی به آبی

عکس نوشته
کامنت
comment