1 در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم عاقبت در طلب افسوس که رسوا گشتیم
2 خاطری نیست که محنتکدهٔ دردت نیست در سراغ تو بسی در دلها گشتیم
3 منصب محرمی یاد تو داریم امروز ساکن غمکدهٔ دل چو سویدا گشتیم
1 زهی از بادهٔ شوق تو ساغر کاسهٔ سرها نهان در هر دل از شور تمنای تو محشرها
2 به باغ از جلوهٔ رنگین فروزی آتش رشکی که دود از گل گل طاووس برخیزد چو مجمرها
1 تا زنده ام بود غم عشقش هوس مرا دامن زدن بر آتش دل هر نفس مرا
2 عشق آمد و رهاند زننگ هوس مرا گردیده رزق شعله همه خار و خس مرا
1 نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را
2 هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان عمارت می کند در کشور دلها خرابی را