1 گفتیم: مگر که اولیاییم، نهایم یا صوفی صفهٔ صفاییم، نهایم
2 آراسته ظاهریم و باطن، نه چنان القصه، چنانکه مینماییم، نهایم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما درهم شده خلقی، ز پریشانی ما
2 بت در بغل و به سجده پیشانی ما کافر زده خنده بر مسلمانی ما
1 یارب، تو مرا مژدهٔ وصلی برسان برهانم از این نوع و به اصلی برسان
2 تا چند از این فصل مکرر دیدن بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان
1 زاهد نکند گنه، که قهاری تو ما غرق گناهیم، که غفاری تو
2 او قهارت خواند و ما غفارت آیا به کدام نام، خوش داری تو؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به