- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتیم بکوشش بتوان یافت در آفاق یاری که توانیم همه عمر بهم بود
2 سر تا سر آفاق بگشتیم و ندیدیم یاری که توان گفت که از اهل کرم بود
3 دیدیم سه یار از همه عالم که در ایشان آئین صفا بود و دم صدق و قدم بود
4 یاری که بدست آمد و سر باخت شب و روز واندر همه حالی بقدم بود قلم بود
5 و آن یار که بد همدم و دم زد ز سر صدق صبح است که با ما همه دم در سر دم بود
6 و آن یار که با ما بوفا بود یکی دم غیبت ننمود از دل سودا زده غم بود
7 گر معرفتت هست برون زین مطلب یار تا عاقبت کار نباید به ندم بود