با توسن خیال به هر سو از وحدت کرمانشاهی غزل 46

وحدت کرمانشاهی

آثار وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

با توسن خیال به هر سو شتافتیم

1 با توسن خیال به هر سو شتافتیم از دوست غیر، نام نشانی نیافتیم

2 دلبر نشسته در دل و ما بی‌خبر از او بیهوده کوه و دشت و بیابان شتافتیم

3 گفتیم ترک صحبت ابنای روزگار مردانه‌وار روی دل از جمله تافتیم

4 معلوم شد که میکده و خانقه یکی‌ست این نکته را چو اصل حقیقت شکافتیم

5 شد عاقبت کفن به تن آن جامه‌ای که ما از پود مهر و تار وفای تو بافتیم

6 یک ره عدم شدیم پس از مشرق وجود خورشیدوار بر همه آفاق تافتیم

7 وحدت اگر چه در سخن سفته‌ای ولیک کوتاه کن که قافیه دیگر نیافتیم

عکس نوشته
کامنت
comment