1 ما ترا حرمتی اگر داریم نه ز اندیشه ییست یا بیمی
2 یا اگر خود تو گنج قارونی از تو داریم چشم بر سیمی
3 ما خود از روی مردمی خواهیم که ترا می کنیم تعظیمی
4 همه ریشت بکون سگ گفتیم چون تو درخشم می شوی نیمی
1 خبر گل بچمن می آرند مژده جان وی تن می آرند
2 نقش بندان ربیعی آبی با رخ کار چمن می آرند
1 خود ترا عادت دلداری نیست کار تو جز که دل آزاری نیست
2 چشم تو تا که چنین ریزد خون هیچ باکیش ز بیماری نیست
1 دوش با من نگار من آن کرد که بصد سال عذر نتوان کرد
2 زلف بر بند خود بدستم داد حلّ آن مشکلاتم آسان کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به