1 ما تو را حرمتی اگر داریم نه زاندیشه ای است یا بیمی
2 یا زمال تو، گر بسی داری چشم داریم بر زر و سیمی
3 لیک از روی مزد می خواهیم که تو را می کنیم تعظیمی
4 همه ریشت به کوه ما گفتیم چون تو در خشم می شوی نیمی
1 قفلی زده ام زمهر تو بر سر دل تا مهر دگر کسی نگنجد در دل
2 این طرفه تر است کار ماند مشکل نه دل سرما دارد و نه ما سر دل
1 در عالم عشق صادقی باید کرد با هر چه رسد موافقی باید کرد
2 در عشق سراسر قدم پیران زد سر در سر کار عاشقی باید کرد
1 ای دل به سری پر زهوس چتوان کرد نه پایگهی نه دسترس، چتوان کرد
2 یک دم نفست چو برنیاری با او تو یک نفسی به یک نفس چتوان کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به